مطالب پیشنهادی از سراسر وب

» اگر یک بار دیگر فرصت زندگی کردن داشتم ...

قطعه ی زیر را یک پیر مرد 85 ساله در استانه ی مرگ نوشته است:

"اگر می توانستم یک بار دیگر زندگی کنم،سعی می کردم بیشتر اشتباه کنم ،بی عیب ونقص نباشم،بیشتر استراحت می کردم.خیلی چیز ها بود که نباید آنها را جدی می گرفتم، باید دیوانه تر می بودم.

اگر یکبار دیگر به دنیا می آمدم بیشتر شانس خود را امتحان می کردم،بیشتر سفر می رفتم،قله های بیشتری را فتح می کردم در رود خانه های بیشتری شنا می کردم،به نقاط تازه تری می رفتم و بیشتر بستنی می خوردم.

با مشکلات حقیقی روبه رو میشودم و مشکلات خیالی را کنار میگذاشتم.میدانید من از آن دسته آدم هایی بودم که در تمام لحظات زندگی محتاط، عاقلانه و سالم زندگی میکردم.اگر دوباره متولد میشدم، تمام لحظات زندگی را ازآن خودم میکردم.من ازآن دسته آدم هایی بودم که همیشه با دماسنج کیسه آب جوش و بارانی و چتر نجات سفر میکردم.

اگر بار دیگر متولد میشدم، سبک تر به مسافرت میرفتم.اگر زندگی را با دیگر تکرار میکردم، در سپیده دم روز های بهاری، با پای برهنه پیاده روی میکردم و در پاییز تا دیر وقت به خانه برنمی گشتم.بیشتر چرخ و فلک سوار میشدم،طول خورشید را بیشتر تماشا میکردم و با بچه ها بیشتر وقت می گذراندم. فقط آگر زندگی بار دیگر تکرار میشد.

اما میدانید که نمی شود!"

                                                                         نادین استیر

 

 

 

 

هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد،می گوید پروردگارا؛مرا به دنیا برگردان شاید،کار های شایسته ای را که ترک کرده بودم به جای آورم.

هرگز؛چنین بازگشتی در کار نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید و اگر بازگردد، کارش همچون گذشته است.

(سوره مومنون، آیات 99و100)

 

 

 

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب


  روانشناس ایرانی در لندن   |   ساخت وبلاگ   |   دستگاه آب قلیایی دکتر مومنی  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! رپورتاژ آگهی ثبت کن و دیده شو !! مشاهده